*سه شنبه ها با موری (مرد پیر......مرد جوان و بزرگ ترین درس زندگی) نویسنده :میچ آلبوم*دسته بندی :رمان زندگی نامه ای-داستان فلسفی.

این کتاب زیبا براساس واقعیت موجود زندگی میچ آلبوم نویسنده ی کتاب و استادش موری شوارتز به رشته ی تحریر در آمده است نام کتاب به مناسبت دیدارهای میچ با استادش موری ،در سه شنبه هر هفته انتخاب شده است.

کتاب با یادآوری خاطره ی راوی داستان از برگزاری کلاسی به استادی موری آغاز می شود. کلاس درسی که با همه ی کلاس های دیگر متفاوت بود و به جای نمره و کتاب از بحث و تبادل نظر درباره ی زندگی جان می گرفت.

کلاسی با موضوع هستی شناسی. استاد با توجه به تجربیاتش به شاگردان آموزش می داد. نمره ای بابت درس ها داده نمی شد، ولی هر هفته امتحان شفاهی گرفته می شد به این طریق که شاگردان باید به سوالاتی که از آنها پرسیده می شد ،جواب بدهند و سوالاتی هم که خودشان داشتند می پرسیدند.

چه کلاس درسی بهتر از اینکه شاگردان با معنای زندگی و جهان هستی آشنا شوند شاگردانی که شاید درهیچ مرحله ی دیگری از زندگی شان با چنین موضوعاتی درگیر نباشند.موری بسیار دلسوزانه مثل یک استاد واقعی و تمام عیار همه ی آنچه در طول سالها زندگی کردن کسب کرده است ، در اختیار شاگردانش قرار می دهد این تجربیات گرانبها ارزشی معادل 60 ساله ی انسانی متفکر است.

آغاز قصه 

قصه ی کتاب سه شنبه ها با موری ، از آنجایی شروع می شود که استاد موری شوارتز به بیماری آسم و بعد ALS مبتلا شد.یک نوع بیماری کشنده و مهلک سیستم عصبی که لاعلاج است و در سال های گذشته درمانی برای آن وجود نداشته است. موری خیلی راحت با بیماری اش کنار می آید و امیدش برای زندگی را اینگونه شرح می دهد .

من ازخودم سوال کردم آیا من هم مثل کاری که دیگران انجام می دهند ،یعنی عقب نشینی می کنند باید باشند یا اینکه می خواهم به زندگی ادامه دهم؟

من زندگی کردن را برگزیدم یا لااقل سعی دارم که زندگی کنم میچ آلبوم بعد از مطلع شدن از بیماری استادش، با وجود مشغله های فراوان کاری ،تصمیم می گیرد به دیدار استاد پیرش برود .این آغازی می شود برای دیدار های هفتگی استاد پیر و مرد جوان .

در این کتاب، مجموعا 14 سه شنبه به عنوان کلاس های خصوصی استاد و تنها شاگردش آمده است .

هر سه شنبه به یکی از مسائل دنیای پیرامون اختصاص دارد. ازجمله عشق، کار، اجتماع، خانواده، پیری، عفو و بخشش و در نهایت مرگ.

موری برای همه ی این مسائل راه حل ها و نظرات مثبت و جذابی ارایه می دهد. جمله ای که او به نقل از شاعر محبوبش پشت سر هم تکرار می کند این است که: 

(( یا به یکدیگر عشق بورزید یا بمیرید ))

موری معتقد است همه ی آنچه انسان ها برای زندگی کردن در کنار هم بدان نیاز دارند عشق و محبت نسبت به یکدیگر است و این واقعیت شیرین در زندگی بسیاری از افراد بشر ناپیداست و دلیل اکثریت نابه سامانی های دنیای کنونی شاید گم شدن همین عنصر محبت حقیقی بین ماست.

تمام جذابیت کتاب، در یک نکته است. موری با وجود همه ی ناتوانی های به وجود امده در جسمش ، روحیه ی شاد و سرزنده ای دارد این مسئله تعجب دیگران را برمی انگیزد. 

مردی در دهه ی هشتاد زندگی محکوم به تحمل بیماری علاج نا پذیر و در نهایت مرگ است. اما دارای روحیات و انرژی ای که شاید یک جوان سی چند ساله مثل میچ در درون خودش احساس نمی کند. تاثیرگزاری موری در سه شنبه ها با موری ،چه به لحاظ داستانی و چه به لحاظ مبحث روانشناسی،خواننده ی اثر را نا خودآگاه مجذوب می کند.

مردی که دیگر توانایی رقصیدن، شنا کردن، حمام رفتن، و قدم زدن را نداشت، چگونه این قدر راحت با این مسائل کنار آمده بود؟

تنها راهی که می شود به زندگی معنا بخشید این است که خود را فدای دوست داشتن دیگران کنید. موری ، مرگ را با پایان همه چیز نمی داند .او مرگ را تلنگری می داند که به بشر می آموزد از فرصت های به وجود آمده در زندگی اش به نحو درست استفاده کند اینکه یقین داشته باشی روزی میمیری و هر لحظه خودت را برای آن آماده کنی. شیوه ای که واقعا می تواند در زندگی راهگشای خوبی برایت باشد.

  • میچ! می دانی زمانی که چگونه مردن را یاد بگیری، در واقع می توانی چگونه زندگی کردن را هم فرا بگیری .
  • قبل از اینکه بمیری ، خود و دیگران را ببخش .
  • اگر می خواهی برای آدم های طبقه ی بالا پز بدهی زحمت نکش.آن ها همیشه به نظر حقارت نگاهت می کنند اگر هم می خواهی برای زیر دست هایت پز بدهی باز هم زحمت نکش چون فقط حسودی شان را تحریک می کنی این موقع شخصیت کاذب تو را به جایی نمی رساند فقط قلب باز است که به تو اجازه می دهد در چشم همه یک جور باشی.
  • بعضی وقت ها آدم نمی تواند به چشم هایش اعتماد کند باید به احساساتش اعتماد کند.اگر می خواهی دیگران به تو اعتماد داشته باشند باید تو هم به آن ها اعتماد داشته باشی. حتی در تاریکی مطلق.حتی وقتی داری می افتی.
  • بسیاری از چیزها کشف شده است بجز چگونه زیستن.
  • اگر ترس را در درونت نگه داری ، اگر آنرا مانند لباسی بر تن کنی ، به خودت خواهی گفت : (( بسیار خوب اینکه چیزی به غیر از ترس نیست ، نمی گذارم من را کنترل کند. من آنرا به همان صورتی هست در نظر می گیرم.))
  • وقتی در رختخواب هستی، مرده ای بیش نیستی.
  • بزرگترین نقصی که بشر با آن رو به روست ،کوته بینی است.
  • پذیرای امواج عشق باشیم ما فکر می کنیم استحقاق و ظرفیت عشق را نداریم فکر می کنیم اگر اجازه دهیم عشق در ما نفوذ کند خیلی حساس و مهربان خواهیم شد ولی خردمندی به نام لوین چه خوب این مطلب را گفته:عشق تنها عمل عقلانی منطقی است
  • فقط در یک صورت می توانی حس هایت را تمام و کمال تجربه کنی، اینکه خودت را وسط آن حس ها پرت کنی، به خودت اجازه بدهی داخل آن ها شیرجه بزنی طوری که در آنها غرق شوی.در این صورت معنی درد را درک میکنی،معنی عشق را، غم را و فقط آن لحظه است که می توانی بگویی، آهان! بسیار خب.

من این احساس را تجربه کردم.معنی این حس را درک کردم. حالا باید لحظه ای ازاین حس جدا شوم.


نظرات گوناگون درباره ی این کتاب

  • در تک تک ورق های این کتاب کم حجم و زیبا و تکان دهنده، گرمای عشق پرتو افشانی می کند .عشقی که برای ابراز خود شرمسار نیست.(رابی هارولد)
  • شرح حالی به شدت تکان دهنده از فرزانگی و شجاعت، مرشدی خستگی ناپذیر که جنبه های گوناگون مرگش را با ما در میان می گذارد.با شرکت کردن درآخر درس موری نکات بی شماری فرا خواهیم گرفت .

(جان کَبِت زین)

  • من عاشق این کتابم به همه ی دوستانم گفتم این کتاب را باید بخوانید. میچ آلبوم از طرف استادش، موری هدیه ای ارزشمند به ما داده و اکنون این فرصت طلایی را داریم که ما نیز در آن کلاس شرکت کنیم، این کتاب داستان واقعی است که شما رابه اشراق میرساند و با پرتویی که از خود  جا می گذارد، تاابد شما را گرم نگه می دارد.   ( امی تَن)