روثی لینزی در این کتاب زندگی منحصر به فردش را برای خوانندگان روایت میکند. لینزی در هفدهسالگیاش توسط آمبولانسی زیر گرفته میشود. پزشکان فقط پنج درصد احتمال میدهند او زنده بماند و فقط یک درصد دوباره بتواند راه برود. اما یک ماه پس از جراحی انگار معجزه میشود و لینزی روی دو پای خود از بیمارستان بیرون برود.
محصولات مرتبط
خلاصه کتاب
بیدارم، اما چشمهایم را بسته نگه میدارم، فقط میگذارم اندک نوری از لای پلکهایم عبور کند. نسیم گرم و سنگین لوئیزیانایی که از توری پنجره میگذرد و به شیشه آن میخورد، باعث میشود شیشه بخار کند و نوید بعدازظهر سی و هشتدرجهای دیگری را میدهد. سگها سروصدا راه میاندازند و به پرهای مرغها که در هوا شناورند پارس میکنند و در لانهشان دور خود میچرخند، اما من فقط حواسم به صدای قدمهای اوست. همین که رطوبت هوا بیشتر میشود و دستگاه تهویه هوا شروع به کار میکند، خانه هم به سروصدا میافتد. بالاخره میتوانم صدایش را بشنوم. مادرم پابرهنه از اینسوی راهرو به آنسویش میرود و بوی یک کرم مخصوص صورت که نمیتوانیم از پسخریدش بربیاییم و بوی قهوه در فضا پیچیده است. سایهاش روی چهارچوب درمیافتد و من خیلی سریع نگاهی دزدکی به ناخنهای قرمز و براق پایش میاندازم. حتی در پنجسالگی هم میدانم که مادرم زیباست؛ ظاهرش درست همانطور است که یک زن جنوبی باید باشد.
مشخصات
موضوع:زندگی نامه و خلاصه نامه
نویسنده:روثی لینزی
مترجم:مهسا صمدی
ناشر:میلکان
تعداد صفحه:296
دیدگاه خود را بنویسید