دروغ های کوچک بزرگ

(دیدگاه {{model.count}} کاربر)
تعداد
نوع
ویژگی‌های محصول
  • خلاصه کتاب: مادلین گفت: «وای آره! هروقت اِد می‌ره، من واس... او وقتی به سلست زنگ زد، روی تخت در اتاقکی نشسته بو... سلست گفت: «شاید واسه اینه که واقعاً خسته‌ای.&... مادلین نوک انگشتش را زیر چشمش فشار داد. گفت: «...
  • مشخصات: موضوع:دلستان و رمان نویسنده:لیان موریاتی مترجم:سیده فرزانه حسینی ناشر:میلکان تعداد صفحه:400
145,000 تومان
آماده ارسال ناموجود
  • {{value}}
کمی صبر کنید...

جین، مادلین و سلست که فرزندانشان در یک مدرسه مشترک محصل هستند در مسیری با یکدیگر آشنا می‌شوند و مسائل زندگی‌شان را یک به یک تعریف می‌کنند...

خلاصه کتاب
مادلین گفت: «وای آره! هروقت اِد می‌ره، من واسه شام ماست و بیسکوییت شکلاتی می‌خورم. خدای من! من چرا انقدر خسته به‌نظر می‌آم؟»
او وقتی به سلست زنگ زد، روی تخت در اتاقکی نشسته بود که همیشه رخت چرک‌ها را آن‌جا می‌گذاشت و صورتش را در کمد آینه‌داری دیده بود که کنار دیوار بود. از تخت پایین آمد و به‌سمت آینه رفت. هنوز گوشی را روی گوشش نگه داشته بود.
سلست گفت: «شاید واسه اینه که واقعاً خسته‌ای.»
مادلین نوک انگشتش را زیر چشمش فشار داد. گفت: «دیشب خیلی خوب خوابیدم! هر روز با خودم می‌گم: "وای خدای من امروز چقدر خسته‌ام! " و این من نیستم که خسته‌ام. دیگه کلاً قیافه‌ام اینجوری شده!»
مشخصات
موضوع:دلستان و رمان
نویسنده:لیان موریاتی
مترجم:سیده فرزانه حسینی
ناشر:میلکان
تعداد صفحه:400

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...