فصل جدید پادکستْ ریچل را به شهری کوچک کشانده، شهری که دادگاهِ رسیدگی به پروندۀ تجاوزی ویرانگر میان مردمش تفرقه ایجاد کرده است. پسر بومی پرآوازه، شناگری که قرار است در بازیهای المپیک مایۀ سرافرازی باشد، متهم به تجاوز به نوۀ عزیز رئیسپلیس شهر شده است. ریچل در تلاش برای موفقیت فصل سوم پادکست، خودش را وقف تحقیقات میکند ـ اما نامههای مرموز پیدرپی از راه میرسند. شخصی او را تعقیب میکند و دستبردار نخواهد بود تا ریچل کشف کند بیستوپنج سال پیش برای خواهر او چه اتفاقی افتاده است. با کشف ارتباطات حیرتانگیز بین دو پرونده، گذشته و حال با هم تلاقی میکنند و این افشاگری روند دادرسی و زندگی همۀ افراد درگیر در ماجرا را تغییر میدهد.
دیدگاه خود را بنویسید