ناتور دشت

(دیدگاه {{model.count}} کاربر)
تعداد
نوع
ویژگی‌های محصول
  • خلاصه کتاب: از طرف دیگه گاهی رفتارم کوچک تر از سن و سالمه. اون... به هر حال، تو راه برگشت به هتل، به این چیزا فکر می...
  • مشخصات: موضوع:داستان و رمان نویسنده:جی.دی.سلینجر مترجم:محمد نجفی ناشر:نیلا تعداد صفحه:208
85,000 تومان
آماده ارسال ناموجود
  • {{value}}
کمی صبر کنید...

رمان ناتوردشت از زبان هولدن کالفید، نوجوان 17 ساله‌ای است که از مدرسه اخراج شده و حالا در یک مرکز توان‌بخشی داستان زندگی‌اش را برای روانکاو خود تعریف می‌کند، روايت مي‌شود. هولدن از همان ابتدا با لحنی صریح و خودمانی و البته بی‌حوصله شروع به شرح مختصری از خانواده‌اش می‌کند. کمی بعد او ماجرای اخراج شدنش از مدرسه و ماجرای ترک خوابگاه را تعریف می‌کند. این چهارمین بار است که او از مدرسه اخراج مي‌شود و دیگر فرصت جبران ندارد. هولد كالفيد سه روز برای رفتن به خانه فرصت دارد. او در داستان راوی این سه روز از زندگی‌اش تا برگشتن به خانه است. سه روزی که هولدن احساس شکست و بیچارگی‌ خود را روایت می‌کند و انگیزه‌ای برای بازگشت به خانه ندارد. از طرفی علاقه‌ای هم ندارد تا خانواده‌اش چیزی در این مورد بدانند.

خلاصه کتاب
از طرف دیگه گاهی رفتارم کوچک تر از سن و سالمه. اون موقع شونزده سالم بود، الان هیفده ساله‌م و گاهی عین سیزده ساله‌ها رفتار می‌کنم. این خیلی خنده داره، آخه قدم شیش فوت و دو و نیم اینچه، موی سرمم سفید شده. جدی می‌گم. یه طرف سرم-طرف راست-پرموی سفیده. از بچگی همین جور بوده. با این حال گاهی طوری رفتار می‌کنم که انگار دوازده ساله‌م. همه همین رو می‌گن، مخصوصا پدرم. یه قدری هم راس می‌گن، ولی نه صد درصد. من که عین خیالم نیست، هرچند بعضی وقتا عقم می‌گیره بس که بهم می‌گن مطابق سنت رفتار کن. بعضی وقتام رفتارم بزرگ‌تر از سنمه -راس راسی- ولی هیچ وقت کسی متوجه نمی‌شه. مردم هیچ‌وقت متوجه هیچ‌چی نیستن...
به هر حال، تو راه برگشت به هتل، به این چیزا فکر می‌کردم. ترسو بودن هیچ لطفی نداره. شایدم من یه ترسوی تمام عیار نباشم. نمی‌دونم. گمونم نصفم ترسوئه، نصف دیگه‌مم براش مهم نیست که دستکشاش گم بشه. یکی از دردسرامم همینه. وقتی چیزی رو گم می‌کنم زیاد پاپی‌اش نمی‌شم. بچه که بودم این خصوصیتم حرص مادرم رو در می‌آورد. انگار چیزی وجود نداشته که من گم کنم و نگرانش بشم. شاید واسه همینه که ترسوی تمام عیار نیستم. ولی بازم دلیل خوبی نیست. جدا نیست. آدم اصلا نباید ترسو باشه. اگه باید زد چونه‌ی یکی رو خورد کرد، اگه دلیلی واسه این کار هست، باید این کارو کرد. ولی من اصلا نمی‌تونم. حاضرم طرف رو از پنجره بندازم بیرون یا کلش رو با تبر شقه‌شقه کنم ولی تو چونه‌ش مشت نزنم.
مشخصات
موضوع:داستان و رمان
نویسنده:جی.دی.سلینجر
مترجم:محمد نجفی
ناشر:نیلا
تعداد صفحه:208

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...