کتاب یکی مثل همه نوشته فیلیپ راث است که با ترجمه پیمان خاکسار منتشر شده است. فیلیپ راث را بههمراه تامس پینچون، کورمک مککارتی و دان دلیلو جزء چهار نویسنده زنده بزرگ امریکا به حساب میآورند.
محصولات مرتبط
خلاصه کتاب
دختربچهٔ گیج بهآرامی گفت: «خب، اینجوری شد دیگه. کار دیگهای از دست ما برنمیآد پدر.» بعد یاد پند همیشگی پدرش افتاد و زیر گریه زد: «واقعیت را نمیشود از نو ساخت. همانطور که هست قبولش کن. سر جایت محکم بایست و با آن روبهرو شو.»
دومین نفری که باید خاک روی تابوت میریخت هاوی بود، کسی که دوران بچگی مورد پرستش او بود و هاوی هم در عوض با نرمش و علاقه و صبر، دوچرخهسواری و شنا و ورزشهایی را که خوب بلد بود یادش میداد. با اینکه هفتاد و هفت سالش بود، باز هم بهنظر سالم و سرحال میرسید. هاوی به عمرش در بیمارستان بستری نشده بود و با اینکه هر دو از یک پدر و مادر بودند، تمام عمرش را پیروزمندانه سالم مانده بود.
وقتی در گوش همسرش زمزمه کرد صدایش از بغض دورگه شده بود، «برادر کوچکم، اصلاً معنی نداره»، بعد همه را خطاب قرار داد. «ببینم از پسش برمیآم یا نه. حالا بریم سراغ این آدم، برادرم...» مکث کرد تا افکارش را جمعوجور کند تا خوب حرف بزند. شکل حرف زدن و طنین دلپذیر صدایش آنقدر شبیه برادرش بود که فیبی را به گریه انداخت و نانسی هم بهسرعت بازوی مادرش را گرفت. خیره به قبر گفت: «این چند سال آخر خیلی مریض بود. گاهگداری باهم تلفنی حرف میزدیم. ولی این اواخر بدون هیچ دلیل مشخصی تماسش را با من قطع کرد. از دوران دبیرستان عاشق نقاشی کردن بود و بعد از اینکه از حرفهٔ تبلیغات، که در آن حسابی موفقیت کسب کرده و از مقام کارگردان هنری به مدیر ارتقا پیدا کرده بود، بازنشسته شد تمام روزهای باقیمانده از عمرش را به نقاشی گذراند. چیزی که ما دربارهٔ او میتوانیم بگوییم بدون شک همانی است که عزیزان کسانی که اینجا دفن شدهاند پیشتر هم گفتهاند: "او باید بیشتر عمر میکرد." قطعاً.»
مشخصات
موضوع:رمان
نویسنده: فیلیپ راث
مترجم:پیمان خاکسار
ناشر:چشمه
تعداد صفحه:138
دیدگاه خود را بنویسید